سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلبه ی نور
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  m!l@d[4]
 

سلام همتونو دوست دارم مواظب خودتون باشین همین

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 42936
کل یادداشتها ها : 64

پیوست ها

نوشته شده در تاریخ 92/3/26 ساعت 5:26 ع توسط m!l@d


آدم ها می آیند
زندگی می کنند و میمیرند و میروند...
اما فاجعه زندگی تو آن هنگام آغاز میشود که آدمی میرود اما نمیمیرد!
نبودنش در بودن تو چنان ته نشین میشود که تو میمیری...
در حالی که زنده ای...

.

.

این پست ثابته

مابقی پستام رو در ادامه بخونید.سپاس



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/12 ساعت 1:13 ع توسط m!l@d


امروز 12 تیر 1392

این وبلاگ هم کارش تموم شد

احتمالا دیگه آپ نمیشه

ممنون از کسایی که اومدن و  نظر گذاشتن

یاغی،گیسو،سوزان،پارمین و .....

و باز هم حمیدرضا که منو تشویق به وبلاگ داشتن کرد

دستش درد نکنه ولی فایده ای نداشت

مواظبش باش

کنار هم خوش باشید

.

پایانی غمگین انتهای تمام اتفاقات اخیر



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/6 ساعت 3:4 ع توسط m!l@d


اووووووووووووووووووووووووف

بالاخره تموم شد

کنکور رو دادیم و خلاص شدیم

حداقل واسه یه ماه راحتیم

چشمک

هرچند باید واسه سال بعد بخونم و دوباره : گریه‌آور

ولی خدا بزرگه



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/5 ساعت 12:13 ع توسط m!l@d


جای صندلی ها را عوض میکنی

جای شمعدانی ها ... گلدان ها

و برای من تنها به اندازه یک آغوش از دست رفته جا میگذاری

چقدر چشم به چارچوب در گذاشتی که برگردم

منی که بزرگتر از تمام اتاق ها بودم

چرا نمیگذاری...

دست کم روی دیوار های خانه بلندتر بایستم

مدام روی این صندلی  ... آن صندلی

تصمیم تازه ای نیست

چمدانت به اندازه تمام راه ها خسته ام میکند

جای همه چیز را عوض کرده ای

حالا باید برای پیدا کردن ردی از هم باید تمام انبار...

باید تمام خواب هایمان را زیر و رو کنیم

تا شاید در رویا .........



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/5 ساعت 12:6 ع توسط m!l@d


یا او

لب هایم را لمس کرد

یا من

انگشتانش را بوسیدم

هرچه بود

همان جا

درون تاریکی

زیر برف دانه های زمستان

جاماند.

چقدر دلتنگم

شبیه مردی که کارد بر سینه اش

روی سنگ فرش خیابان

نشسته خاطراتش را مرور میکند

قدم میزنم



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/5 ساعت 11:58 ص توسط m!l@d


کسی که لبانش را روی این فنجان

پلک هایش را روی شانه ام

جا گذاشته

پای صندوق حساب کرده

تمام حرف هایی که حورده ام

و عشق هایی که مثل این چای...

از دهن افتاده اند.



  



نوشته شده در تاریخ 92/4/2 ساعت 11:18 ص توسط m!l@d


مشترک مورد نظر در حال مکالمه است

شماره مورد نظر اشغال است

.

اما حالا:

دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد.

.

حتما دلیل بزرگی داشته که خط مورد علاقشو خاموش کرده

یا شاید بجای دلیل بزرگ،عشق بزرگی اومده



  



نوشته شده در تاریخ 92/3/31 ساعت 10:42 ص توسط m!l@d


Ebi & shadmehr

شاهکاری دیگر از دو پادشاه موسیقی پاپ

یه دختر تو تراس روبرویی

یه شال سبز رو هر روز میتکونه

زنده باد یاد کسانی که در برابر تقلب انتخاباتی جونشونو گذاشتن

ندا ، سهراب و......

زنده باد یاد کاندیدای سبز ایران

میر حسینی که الان .....

هیچی،

چه گویم که ناگفتنم بهتر است

زبان در دهان پاسبان سر است

زنده باد ابی و شادمهر

میدونم که شنیدید،ولی اگه نشنیدید حتما این کار رو انجام بدید

Ebi & Shadmehr_ye dokhtar



  



نوشته شده در تاریخ 92/3/24 ساعت 3:34 ع توسط m!l@d


خیلی سخته شبا میون هق هقات نفس کم بیاری و اون خیلی راحت به عشق جدیدش بگه نفسم



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ