کلبه ی نور
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  m!l@d[4]
 

سلام همتونو دوست دارم مواظب خودتون باشین همین

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 38
کل بازدید : 43247
کل یادداشتها ها : 64

پیوست ها

نوشته شده در تاریخ 91/12/26 ساعت 11:27 ص توسط m!l@d


من همون جزیره بودم
خاکی و صمیمی و گرم
واسه عشق بازی موج ها
قامتم یه بستر نرم

یه عزیز دردونه بودم
پیش چشم خیس موجا
یه نگین سبز خالص
روی انگشتر دریا

تا که یک روز تورسیدی
توی قلبم پا گذاشتی
غصه های عاشی رو
تو وجودم جا گذاشتی

زیر رگبار نگاهت
دلم انگار زیرو رو شد
برای داشتن عشقت
همه جونم آرزو شد

تا نفس کشیدی انگار
نفسم برید تو سینه
ابر و باد و دریا گفتن
حس عاشقی همینه
.
.
اومدی تو سرنوشتم
بی بهونه پا گذاشتی
اما تا قایقی اومد
از منو دلم گذشتی

رفتی با قایق عشقت
سوی روشنی دریا
من و دل اما نشستیم
چشم به راهت لب دریا

دیگه رو خاک وجودم
نه گلی هست نه درختی
لحظه های بی تو بودن
میگذره اما به سختی

دل تنها و غریبم
داره این گوشه میمیره
ولی حتی وقت مردن
باز سراغتو میگیره

میرسه روزی که دیگه
قعر دریا میشه خونم
اما تو دریای عشقت
باز یه گوشه ای میمونم



نفس...   





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ